| |
سفر و روش های زهر کردن آن به دیگران ! (طنز)
- پیش از راه افتادن، حواس اعضای دیگر خانواده را پرت کنید تا آنها فراموش کنند فیوز کنتور خانه را قطع کنند و شیرهای اصلی آب و گاز را ببندند یا درهای خانه را قفل کنند تا وسط مسافرت همسایههای نگران به شما زنگ بزنند و بگویند خانهتان را آب گرفته یا به خاطر نشت گاز یا اتصالی سیمهای برق آتش گرفته است یا دزدها خانه تان را جارو کردهاند.
- شب پیش از سفر، راننده را تا صبح به روشهای گوناگون بیدار نگه دارید مثلا با او دعوا کنید، بحثی مهم را پیش بکشید تا دربارهاش ساعتها با هم حرف بزنید، دوستان و آشنایان را دعوت کنید و تا پاسی از شب مشغول گفتوگو باشید.
- اگر با اتوبوس سفر می کنید دائما شاگرد راننده را صدا بزنید و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از او طلب کنید. اگر در اتوبوس فیلمی پخش میشود بلندبلند دربارهاش نظر بدهید، پایان فیلم را زودتر برای بقیه تعریف کنید یا شاگرد راننده را مجبور کنید فیلم را عوض کند.
- پشت سر راننده هی دست بزنید، بلند بلند آواز بخوانید و از دیگران بخواهید همراهیتان کنند.
- اگر با قطار سفر می کنید از به هم زدن آرامش دیگران با سرکش های بی مورد به کوپه ها غافل نشوید و در راهروها انواع ورزشها خصوصا بارفیکس و دوی ماراتن رو انجام بدید.
- اگر فرصت داشتید هر از گاهی کشیدن ترمز قطار را فراموش نکنید.
- در اتوبوس یا هواپیما آنقدر صندلی تان را عقب ببرید که پشت سریها احساس زیرآوار ماندهها را تجربه کنند.
- هر نوع اوراق هویتی مثل شناسنامه، کارت ملی یا کارتهای مهمی مانند کارت سوخت، کارت اعتباری بانکی و حتی دفترچههای بیمه را در خانه جا بگذارید.
- وقتی از خانه به قصد سفر راه افتادید، بعد از حدود یک ساعت به یاد بیاورید چمدانی مهم را جا گذاشتهاید و لازم است برگردید.
- اگر خدای ناخواسته تصادف کردید در حالی که بقیه سعی میکنند آرامششان را حفظ کنند یا غش کنید یا هوار بزنید یا با راننده دعوا کنید و او را مقصر بدانید تا بیشتر مضطربش کنید. اگر خودتان راننده هستید، همین برخورد را با دیگران داشته باشید.
- همیشه نفوس بد بزنید، مثلا وقت راه افتادن بگویید "من میدانم تصادف میکنیم" یا "یه حسی بهم میگه سفرمون خراب میشه" یا "فکر کنم این آخرین سفرمونه" و... پس از آن، هر وقت اتفاق ناخوشایندی میافتد عالمانه سرتکان بدهید که "مننننننن میدوووووونستم."
- در جاده برای هیجان بیشتر با خودروهای دیگر کورس بگذارید و تا آنجا که میتوانید بوق بزنید.
- اگر با اتوبوس سفر میکنید صبر کنید تا راننده در مکانی برای غذا توقف کند. در این شرایط ناگهان ناپدید شوید و مسافران را تا ساعتها داخل اتوبوس منتظر خودتان نگه دارید.
- وسایل غیرضروری را بار کنید و با خود بیاورید، اما مسوولیت حملش را به عهده بقیه بگذارید. این لوازم میتوانند لباسهای مهمانی، کتابهایی که سالی یک بار هم به آنها نگاه نمیکنید، جاروبرقی، آبمیوهگیری و سشوار و اتو باشند.
- طوری از امکانات محل اقامتتان استفاده کنید که انگار دیگر قرار نیست به آنجا برگردید یا دیگران در آن ساکن شوند.
- هرگز با اعضای خانواده رو راست نباشید؛ مثلا اگر نظرتان را درباره اقامت در محلی میپرسند آنجا را تایید کنید و وقتی ساکن شدند، شروع به غر زدن کنید.
- لزومی ندارد لوازم شخصیتان را با خود به سفر ببرید. از مسواک و خمیر دندان و دمپایی تا شانه و لباسهای گرم همه در ساک دیگران یافت میشوند و میتوانید از آنها استفاده کنید. در مجموع منظورمان این است که لوازم دیگران را لوازم خود بدانید.
- یا کم حرف باشید و پاسخ هیچکس را ندهید یا مثل رادیویی باشید که دکمه خاموشی ندارد آنقدر صحبت کنید که گوشههای دهانتان کف کند و آسایش همراهان را مختل کنید. این روش در اتوبوس فوقالعاده کارساز است.
- از غذا، از هوا، از سر و وضع دیگران، از روزگار، از مردم و خلاصه از همه چیز ایراد بگیرید.
- با خانوادههایی که در دیگر اتاقهای هتل، متل یا ویلاهای اطراف هستند، به بهانههای مختلف درگیر شوید. نگران هستید بهانه پیدا نکنید؟! اصلا جای نگرانی نیست. همیشه بهانهای برای گلاویز شدن یا به قول جوانها یقهگیری پیدا میشود.
- اگر گروهی سفر میکنید بچههای کوچک فامیل را بترسانید. مجبورشان کنید بیسر وصدا و دست به سینه، گوشهای بنشینند. اگر از شما سوالی کردند نشنیده بگیرید و خلاصه به آنها بفهمانید که دوستشان ندارید.
- عکسها را خراب کنید. در عکس انداختن همیشه پاها را به سرها ترجیح بدهید.
- تابع برنامهها نباشید، اگر دیگران میخواهند در محل اقامت بمانند شما اصرار کنید بیرون بروند و اگر میخواهند بیرون بروند بگویید مایلید در خانه بمانید.
- در فعالیتهای گروهی شریک نشوید. اگر دیگران علاقهمند هستند بازی گروهی انجام بدهند یا به شکل گروهی خرید کنند، ظرفها را بشویند یا غذا را حاضر کنند، خودتان را از جمع جدا کنید.
- در تقسیم مسوولیتها ثابت کنید عرضه هیچکاری را ندارید تا کسی جرات نکند وظیفهای را به شما بسپرد. با این روش هم کاملا بیکار میشوید و هم بار مسوولیتهای دیگران را سنگینتر میکنید.
- جورابهایتان را نشویید و مسواک زدن را ترک کنید. در بیانی کلیتر میشود گفت رعایت بهداشت در سفر هیچ ضرورتی ندارد و هر چه کثیفتر باشید، بهتر و بیشتر میتوانید مسافرت را بهکام بقیه زهر کنید.
- تا جایی که میتوانید سیگار بکشید تا همراهان تان بفهمند هوای پاک معنایی ندارد!
- اگر دارویی خاص و نایاب مصرف میکنید آن را جا بگذارید تا وقت همسفران با دنبال دارو گشتن در داروخانههای شهر مقصد بگذرد.
- رفتارتان باید دقیقا برخلاف جمع باشد. وقتی آنها شاد هستند، سگرمههایتان را به هیچ وجه از هم نگشایید. وقتی غمگین هستند از ته دل بخندید و دست بیندازیدشان.
- شما نباید همراه با دیگران بخندید بلکه باید به دیگران بخندید. خانوادههای دیگر را مسخره کنید. از نقاط ضعف آنها و بخصوص سر و وضعشان برای خندیدن بهره بگیرید.
- خودخواه باشید. در سفر فقط باید به شما خوش بگذرد. مهم نیست دیگران چه شرایطی داشته باشند. بهترین جا در خودرو و محل اقامتتان و بهترین جزء غذا حق شماست.
- جای چمدانتان کجاست؟ روی تخت دیگران.
- لجباز باشید. با همه چیز مخالفت کنید. اصلا لازم نیست به پیشنهادهای دیگران گوش کنید حتی میتوانید پیش از شنیدنشان مخالفتتان را اعلام کنید.
- سفر بهترین فرصت برای انتقامجویی است. در مدت مسافرت، همه دلخوریهای گذشته با همسفران را در ذهنتان مرور کنید و بعد خرده حسابها را تصفیه کنید؛ مثلا شریک زندگیتان را یاد آخرین باری که با هم حرفتان شد بیندازید و به این ترتیب بحث و جدلها را از نو آغاز کنید.
- ناخن خشکی، ویژگی تضمینشدهای برای خراب کردن سفر است. فکر کنید جیب ندارید. هرگز دست در جیبتان نکنید. اگر اعضای خانواده از شما پولی خواستند بگویید کارت اعتباریتان را جا گذاشتهاید یا پولهایتان را گم کردهاید.
آنچه از نظر گذراندید تنها نکاتی بود که در قالب طنز بیان شد و با آی کیوی بالایی که از شماها سراغ دارم مطمئنا سعی خواهید کرد با اجتناب از تمام روش های پیشنهادی، با یک برنامه ریزی شیک و مامانی سفری خوش را برای خودتون و همراهانتون رقم بزنید.
اما از همه این موارد که بگذریم اصولا سفر خوب چیزیه حالا چه با اتومبیل شخصی باشه یا از نوع اتوبوسی یا قطاری یا کامیونی و یا هوایی که در اصل اون چیزی که مهمه شادابی روحیه ی شماست و انتقال انرژی های مثبت به خانواده تون، همراهانتون و همسفرانی که افتخار دیدار شما را در طول سفر دارند.
امیدوارم دلاتون شاد، جیباتون پرپول و اگر با سواری مسافرت می کنید کارت سوختتون پر از بنزین 100 تومنی باشه و تحت هر شرایطی اطمینـــان، آرامـــش و احتیــــاط رو فراموش نکنید.
یک، جلویش تا بی نهایت، صفرهابه بهانه سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی
دیروز 29 خرداد بود. یادآور 29 خرداد 1356 که مقارن با عروج بی بازگشت استاد و معلم مهربان تمام نسل ها "دکتر علی شریعتی" بود. همان انسان متفکر و روشنفکری که در صحنه حیات همواره در خدمت مردم بود و هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نکرد. در ادامه این ایمیل قسمتی کوتاه از کتاب "یک، جلویش تا بی نهایت، صفرها" از نوشته های زنده یاد دکتر علی شریعتی را می خوانید :
توی حساب: فقط "یک" عدده!
تو این عالم: فقط "یک عدد" ه!
بقیه هر چه هست، صفر است، همه صفرند، هیچ اند، پوچ اند، خالی اند
"صفر": یک دایره تو خالی، دور می زند تا آخرش برسد به اولش و … هیچ! همین!
فقط، یک است و جلوش (تا بی نهایت) صفرها ...
صفر: خالی، پوچ، هیچ!
وقتی بخواد خودش باشه، تنها باشه، وقتی بخواد فقط با صفرها باشه
اما وقتی جلو "یک" بشینه…؟!
وقتی بخواد فقط برای "یک" باشه، از پوچی و از تنهایی در بیاد، همنشین یک بشه؟!
تو بچه جان!
بچه 9 ساله، دو ساله! که هیچ بودی، خاک بودی، خوراک شدی
هشتاد سال دیگر، نود سال دیگر، یک بچه پیر میشی، هیچ می شی، خاک می شی
دور می زنی، دایره ای، بی جهت، بی معنی، تو خالی مثل صفر.
وقتی برای خودت زندگی می کنی، وقتی بخوای فقط برای "خودت" باشی، تنها باشی
وقتی بخوای فقط با صفرها باشی، عمر تو، مثل یک خط منحنی، روی خودت دور می زنه
مثل صفر، باز از آخر می رسی به اول!
می مونی، می گندی، مثل مرداب، مثل حوض، بسته میشی، مثل دایره، مثل "صفر"!
اما اگر جلو "یک" بنشینی…؟
اگر بخوای فقط برای یک باشی، از پوچی و از تنهایی در بیای، همنشین "یک" بشی…؟!
باید برای دیگران زندگی کنی
عمر تو، مثل یک خط افقی، پیش میره
مثل راه، مثل رود، وقتی از "خودت" دور بشی
از آخر، به آبادی می رسی، مثل راه از آخر، میریزی به دریا، مثل رود ...
اما اگر جلو "یک" بنشینی، اگر بخوای فقط برای "یک" باشی
از پوچی و از تنهایی در بیای
همنشین "یک" بشی، باید برای دیگران "بمیری"
عمر تو، مثل یک خط عمودی، بالا میره
مثل موج، مثل طوفان، مثل یک قله بلند مغرور، تو تپه ها
مثل درخت سرو آزاد، تو خزه ها، (که رو به خورشید میرویه به آسمان قد می کشه)
مثل یک "انسان بزرگ"، یک "شهید"، یک "امام"، تو گرگ ها، تو روباه ها، تو موش ها، تو میش ها
که "پا میشه"، که "می ایسته"، که بپا خیزی، بایستی، تو صفرها
مثل "یک"!
بله، فقط "یک" عدده
فقط "یک عدد" ه!
شماره ستاره ها، منظومه ها، زمین، آسمان، شماره تمام چیزهای عالم، "یک"، جلوش (تا بینهایت) صفرها!
"یک" ی هست
"یک" ی نیست
غیر از "خدا"، هیچ چیز نیست
هیچ کس نیست ...
و اینهم سالشمار زندگی بزرگمرد تاریخ ایران زمین، دکتر علی شریعتی :
1312 تولد در مزینان سبزوار
1319 ورود به دبستان ابن یمین در مشهد
1325 ورود به دبیرستان فردوسی مشهد
1329 ورود به دانشسرای مقدماتی مشهد
1331 اشتغال در اداره فرهنگ بعنوان آموزگار - اتمام دوره دانشسرا
1332 عضویت در نهضت مقاومت ملی
1333 اخذ دیپلم کامل ادبی
1335 ورود به دانشکده ی ادبیات مشهد
1336 دستگیری به همراه 16 نفر از اعضای نهضت مقاومت ملی
1337 فارغ التحصیلی از دانشکده ادبیات با رتبه اول - ازدواج با پوران شریعت رضوی
1338 اعزام به فرانسه با بورس دولتی
1342 اتمام تحصیلات و اخذ مدرک دکترا در رشته تاریخ
1343 بازگشت به ایران و دستگیری در مرز
1345 استادیاری تاریخ در دانشگاه مشهد
1347 آغاز سخنرانیها در حسینیه ارشاد
1351 تعطیلی حسینیه ارشاد و ممنوعیت سخنرانی
1352 دستگیری و گذراندن 18 ماه در زندان انفرادی
1354 خانه نشینی
1356 مهاجرت به اروپا - مرگ مشکوک در انگلیس - تدفین در سوریه
نامش جاودانه و اندیشه هایش ماندگار
خانه ای با نمای بسیار زیبا در مکزیکوسیتی
جایی خلوت و آرام در پایتخت، در نیم کره غربی کره زمین. معمار خانه Twentyfourseven این خانه را به شکل L طراحی کرده و ن;قشه فضای داخلی خانه، بی¬نظیر است. معمار این خانه همه این کارها را با هزینه شخصی خودش انجام داده است. خانه AE در مکزیکوسیتی جایی است که شما می¬ توانید در وسط ه;یاهو و شلوغی شهر جایی دنج و آرام داشته باشید. علاوه بر آن ظاهر این خانه بسیار شیک می باشد. لذت ببرید!
طراحی خانه AE توسط Twentyfourseven انجام شده است.
معمار: Twentyfourseven، Armando Oliver Suinaga
مکان: مکزیکو سیتی واقع در م;کزیک
متراژ: 817 متر مربع
سال ساخت: 2010-2007
عکاس: Pim Schalkwijk
این مقاله توسط تیم متون خارجی ا;یران ویج ترجمه شده است و استفاده از آن فقط با ذکر منبع بلامانع میباشد.